تقریبا همه ما افرادی را به چشم دیدهایم که به امید پولدار شدن و تغییر زندگیشان وارد بازارهای مالی شدهاند و متاسفانه زرق و برق این بازار چشمان آنها را به روی مدیریت ریسک و کنترل هیجانات بسته است. در نهایت نهتنها خوابی که برای خود دیده بودند به حقیقت نپیوسته است، بلکه به نمادی از شکست در بازارهای مالی نیز تبدیل شده اند. در این میان باید توجه داشت که مدیریت ریسک نقش اساسی در حفظ ثبات و تداوم سوددهی معاملات در بازارهای مالی دارد. واقعیت این است که نوسانات، تغییرات اقتصادی و رویدادهای غیرمنتظره جهانی همواره با بازارهای مالی پیونده خورده و به بخشی جدانشدنی از این بازارها تبدیل شده اند. این موارد چالشهایی را نیز برای سرمایهگذاران ایجاد میکنند و نیاز به راهکارهای مدیریت ریسک بهمنظور کاهش زیانهای احتمالی را افزایش میدهند. در این مقاله به بحث پر اهمیت مدیریت ریسک در بازارهای مالی میپردازیم.
ریسک در بازارهای مالی چیست؟
به طور کلی ریسک به احتمال وقوع زیان یا آسیب اشاره دارد. اما در بازارهای مالی، این مفهوم بیشتر بر ریسک سرمایهگذاری متمرکز است؛ یعنی احتمال اینکه نتیجه واقعی یک سرمایهگذاری با نتیجهای که در ابتدا انتظار میرفت، متفاوت باشد. این تعریف نشان میدهد که هنگام انجام معاملات یا سرمایهگذاری، همیشه احتمال از دست دادن بخش یا کل سرمایه وجود دارد و میزان این احتمال نیز به سطح ریسک آن سرمایهگذاری بستگی دارد.
انواع ریسک در سرمایهگذاری
ریسک سرمایهگذاری را میتوان با معیارهای مختلفی تعریف کرد، از جمله:
آلفا (Alpha) – سنجش عملکرد نسبت به شاخص معیار
آلفا نشاندهنده عملکرد یک سرمایهگذاری در مقایسه با شاخص معیار (مانند S&P 500 در بازار سهام) است. اگر آلفا مثبت باشد، یعنی سرمایهگذاری شما بازدهی بیشتری نسبت به شاخص معیار داشته است و اگر آلفا منفی باشد، یعنی عملکرد شما ضعیفتر از شاخص معیار بوده است.
فرض کنید یک معاملهگر در طول یک سال از خرید بیتکوین (BTC) ۲۰٪ سود کرده است، اما در همان دوره شاخص معیار (مثلاً عملکرد کلی بازار ارزهای دیجیتال) ۲۵٪ رشد داشته است. در این حالت، آلفای معاملهگر منفی است، زیرا عملکردش ۵٪ کمتر از شاخص معیار بوده است. از سوی دیگر، اگر همین معاملهگر ۳۰٪ سود کرده باشد، آلفای او مثبت است، چون عملکرد بهتری نسبت به شاخص معیار داشته است.
یا مثلا فرض کنید یک معاملهگر فارکس با خرید جفتارز EUR/USD در یک ماه ۵٪ سود کرده است، درحالیکه میانگین بازدهی سایر معاملهگران در همین جفتارز ۳٪ بوده است. در این حالت، آلفای معاملهگر مثبت است، چون عملکرد بهتری نسبت به میانگین بازار داشته است. اگر بازدهی او فقط ۲٪ باشد، آلفای او منفی خواهد بود.
بتا (Beta) – سنجش نوسانات نسبت به بازار
بتا میزان حساسیت یا نوسان یک دارایی نسبت به تغییرات کلی بازار را نشان میدهد. اگر بتای یک دارایی بیشتر از ۱ باشد، یعنی این دارایی نوسانات بیشتری نسبت به بازار دارد (ریسک بالاتر). اگر بتا کمتر از ۱ باشد، به معنای نوسانات کمتر و ریسک پایینتر است.
فرض کنید اتریوم (ETH) بتایی معادل ۱.۵ دارد. این به معنی آن است که اگر بازار ارزهای دیجیتال ۱۰٪ رشد کند، قیمت اتریوم حدود ۱۵٪ افزایش خواهد یافت و بالعکس. از طرف دیگر، اگر استیبلکوین مانند USDT بتای نزدیک به ۰ دارد، یعنی تقریباً هیچ نوسانی نسبت به بازار ندارد.
همچنین اگر جفتارز GBP/JPY بتای ۲ داشته باشد، به این معناست که تغییرات قیمت این جفتارز دو برابر شدیدتر از میانگین بازار فارکس است. بنابراین، در صورت افزایش ۳٪ در ارزش بازار فارکس، این جفتارز تقریباً ۶٪ نوسان خواهد داشت. جفتارزهای اصلی (مانند EUR/USD) معمولاً بتای نزدیک به ۱ دارند و نسبت به بازار نوسان متوسطی را تجربه میکنند.
انحراف معیار (Standard Deviation) – اندازهگیری نوسان بازدهی
انحراف معیار نشاندهنده میزان پراکندگی یا نوسانات بازدهی یک سرمایهگذاری نسبت به میانگین بازدهی آن است. هرچه انحراف معیار بالاتر باشد، ریسک بیشتری برای آن دارایی وجود دارد.
فرض کنید بیتکوین (BTC) طی یک ماه گذشته بین ۵۰,۰۰۰ دلار و ۶۰,۰۰۰ دلار در نوسان بوده است، درحالیکه ریپل (XRP) بین ۰.۵ دلار و ۱.۵ دلار نوسان کرده است. چون XRP دامنه نوسان بیشتری دارد، انحراف معیار بالاتری نسبت به BTC دارد و بنابراین، ریسک بیشتری را نشان میدهد.
جفتارزهای USD/JPY و EUR/GBP را در نظر بگیرید. اگر USD/JPY معمولاً روزانه ۰.۵٪ نوسان داشته باشد و EUR/GBP تنها ۰.۲٪ نوسان کند، انحراف معیار USD/JPY بیشتر است و این نشان میدهد که این جفتارز نسبت به EUR/GBP پرریسکتر است.
نسبت شارپ (Sharpe Ratio) – ارزیابی بازدهی نسبت به ریسک
نسبت شارپ اندازهگیری میکند که یک سرمایهگذاری چه میزان بازدهی اضافی نسبت به ریسک تولید کرده است. هرچه نسبت شارپ بالاتر باشد، سرمایهگذاری بازدهی بیشتری نسبت به ریسک ارائه داده است. اگر نسبت شارپ کمتر از ۱ باشد، نشاندهنده بازدهی پایین نسبت به ریسک است.
مثال در بازار ارز دیجیتال:
فرض کنید دو معاملهگر داریم:
- معاملهگر اول در طول یک سال ۳۰٪ سود کرده، اما استراتژی او با نوسانات بسیار زیاد همراه بوده است.
- معاملهگر دوم ۲۰٪ سود کرده، اما نوسانات بسیار کمتری داشته است.
معاملهگر دوم نسبت شارپ بالاتری دارد زیرا با وجود سود کمتر، ریسک کمتری متحمل شده است. این بدان معناست که بازدهی او نسبت به میزان ریسکی که پذیرفته، مطلوبتر است.
مثال در بازار فارکس:
دو استراتژی معاملاتی در نظر بگیرید:
- استراتژی اول ماهانه ۸٪ بازدهی دارد اما با نوسانات شدید (ریسک بالا).
- استراتژی دوم ماهانه ۵٪ بازدهی دارد اما با نوسانات کم (ریسک پایینتر).
با اینکه استراتژی اول سود بیشتری دارد، نسبت شارپ استراتژی دوم بهتر است، زیرا بازدهی را با ریسک کمتری به دست آورده است.
بیشتر بخوانید: معرفی مهم ترین ابزارهای تحلیل تکنیکال
اهمیت مدیریت ریسک در سرمایهگذاری
مدیریت ریسک فرآیند شناسایی، اندازهگیری و مدیریت یا کاهش ریسکهای احتمالی است که ممکن است بر سرمایهگذاری شما تأثیر بگذارند. در دنیای معاملات و بازارهای مالی، تمرکز زیادی بر افزایش بازدهی وجود دارد که کاملاً منطقی است، زیرا هدف اصلی سرمایهگذاری کسب سود است. به عنوان مثال، مدیران دارایی اغلب بر اساس توانایی خود در ایجاد بازدهی رقابت میکنند و معمولاً سعی دارند عملکرد بهتری نسبت به شاخص معیار داشته باشند. اما آنچه اغلب کمتر مورد توجه قرار میگیرد، میزان ریسکی است که برای دستیابی به این بازدهی متحمل شدهاند.
ارتباط بین ریسک و بازدهی یک اصل اساسی در سرمایهگذاری است که بهویژه توسط سرمایهگذاران خرد یا همان تریدرها نادیده گرفته میشود. بسیاری از این سرمایهگذاران تصور میکنند که اگر بازدهی آنها بیشتر از شاخص معیار بوده است، پس ارزش افزوده ایجاد کردهاند. اما واقعیت این است که بازدهی همیشه باید در چارچوب ریسکی که برای دستیابی به آن متحمل شدهایم، سنجیده شود. به عنوان مثال، تصور کنید که یک سرمایهگذار بازدهیای دو برابر شاخص معیار به دست آورده است، اما برای رسیدن به این بازدهی، ده برابر بیشتر از شاخص معیار ریسک کرده است. آیا این بازدهی جذاب به نظر میرسد؟ بر اساس تعدیل ریسک، قطعاً اینگونه نیست.
بیشتر بخوانید: بورس ایران، فارکس، و ارزهای دیجیتال – در کدام بازار سرمایهگذاری کنیم؟
در مقابل، فرض کنید سرمایهگذاری بازدهیای معادل نصف شاخص معیار داشته است، اما برای رسیدن به این بازدهی هیچ ریسکی را متحمل نشده است. در این حالت، این بازدهی از آنچه در نگاه اول به نظر میرسد، جذابتر خواهد بود.
در نتیجه، یک سرمایهگذاری موفق تنها به میزان بازدهی وابسته نیست، بلکه باید همواره میزان ریسکی که برای کسب آن بازدهی پذیرفته شده است نیز در نظر گرفته شود.
اصول اولیه مدیریت ریسک
مدیریت ریسک یک مفهوم اساسی در بازارهای مالی است که به افرادی که تریدر هستند و البته نهادها کمک میکند تا ریسکهای احتمالی را شناسایی و ارزیابی کنند و در نهایت آن را کاهش دهند. این فرآیند شامل شناسایی خطرات یا تهدیداتی است که میتواند بر ارزش یا عملکرد داراییهای معاملهشده و سرمایهگذاریها تأثیر منفی بگذارد. مدیریت ریسک مؤثر به این معناست که ریسکها کنترل شود و تا جای ممکن کاهش یاید تا در نتیجه آن سودآوری افزایش یابد. در ادامه اصول اولیه مدیریت ریسک را بهطور کامل توضیح میدهیم.
۱. شناسایی ریسک
اولین گام در مدیریت ریسک، شناسایی انواع ریسکهایی است که ممکن است بر سرمایهگذاری تأثیر بگذارد. ریسکها میتوانند داخلی (مربوط به ماهیت دارایی انتخابی) یا خارجی (مربوط به شرایط بازار) باشند. در بازارهای مالی، انواع ریسکهایی که سرمایهگذاران معمولاً با آنها مواجه میشوند، عبارتند از:
- ریسک بازار: ریسک بازار درحقیقت ضرری است که به دلیل نوسانات بازار و قیمت دارایی انتخابی، به وجود میآید. به عنوان مثال اگر قیمت یک سهم در بازار بورس به دلیل رکود اقتصادی کاهش یابد، معامله کردن آن ریسک بازار را به همراه دارد.
- ریسک نقدینگی: ریسک نقدینگی به این معنی است که سرمایهگذار نتواند داراییهای خود را سریع و بدون متحمل شدن زیانهای قابل توجه بفروشد، به ویژه اگر شرایط بازار نامساعد باشد. در بازار ارزهای دیجیتال، ریسک نقدینگی میتواند زمانی اتفاق بیفتد که یک سرمایهگذار نتواند ارز دیجیتال خود را با قیمت مورد انتظار به سرعت بفروشد زیرا حجم معاملات پایین است.
- ریسک قانونی و نظارتی: ریسک نظارتی مشکلی است که تمامی پروژههای ارز دیجیتال با آن دست . پنجه نرم میکنند. این ریسک زمانی به وجود میآید که یک سری قوانین محدود کننده از سوی دولت بر رمزارزها اعمال شوند و مانع از فعالیت آزادانه آنها شوند. از نمونه بارزترین رمزارزهایی که با این چالش روبرو است میتوان به ریپل (XRP) اشاره کرد.
۲. ارزیابی و اندازهگیری ریسک
پس از شناسایی ریسکها، گام بعدی ارزیابی تأثیر و احتمال وقوع آنها است. ارزیابی ریسک شامل ارزیابی احتمال وقوع یک ریسک و شدت پیامدهای آن در صورت وقوع است. برای اندازهگیری ریسک روشهای مختلفی وجود دارد که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- ارزش در معرض ریسک (VaR): یک معیار رایج برای اندازهگیری ریسک است که به مؤسسات مالی کمک میکند تا میزان زیان احتمالی یک پرتفوی را در یک دوره زمانی مشخص با سطح اطمینان معین برآورد کنند. برای مثال، یک شرکت ممکن است از VaR برای ارزیابی ریسک از دست دادن ۱۰٪ یا بیشتر از ارزش سرمایهگذاری خود در طی یک ماه استفاده کند.
- تحلیل سناریو منفی و آزمایش تحمل فشار: تحلیل سناریو به ارزیابی این میپردازد که یک ریسک خاص تحت شرایط فرضی مختلف چگونه بر پرتفوی تأثیر میگذارد. آزمایش فشار، بر عملکرد پرتفوی در شرایط بازار شدید مانند بحران مالی تأکید میکند.
- اندازهگیری ریسک به ریوارد: ریسک و بازده ارتباط نزدیکی با هم دارند. سرمایهگذاران باید ارزیابی کنند که آیا بازده مورد انتظار از یک سرمایهگذاری، با میزان ریسکی که میپذیرند، سازگار است یا خیر.
۳. کاهش ریسک
کاهش ریسک با اجرای استراتژیهایی مانند تنوعبخشی (پخش سرمایه در داراییهای مختلف)، هجینگ (ایجاد موقعیتهای مخالف برای جبران زیان)، بیمه (انتقال ریسک به شرکتهای بیمه)، و تعیین محدودیتهای ریسک مانند حد ضرر انجام میشود. این اقدامات به سرمایهگذاران کمک میکند تا زیانهای احتمالی را کاهش داده و سرمایه خود را بهتر مدیریت کنند. این موارد را در بخشهای بعد بیشتر بررسی میکنیم.
۴. نظارت و بازبینی ریسک
مدیریت ریسک یک فرآیند مداوم است و نیاز به نظارت و بازبینی مستمر دارد. در بازارهای مالی، تغییرات سریع شرایط بازار اهمیت این نظارت را دوچندان میکند. ابزارهای پیشرفته مانند نرمافزارهای مدیریت ریسک و معاملات الگوریتمی به سرمایهگذاران کمک میکنند تا ریسکها را به صورت لحظهای کنترل کنند. علاوه بر این، تنظیم مجدد پرتفوی بهطور منظم ضروری است تا از قرار گرفتن در معرض ریسکهای بیش از حد جلوگیری شود و تعادل سرمایهگذاری حفظ گردد.
روشهای مدیریت ریسک در بازارهای مالی
مدیریت ریسک در بازارهای مالی شامل شناسایی، ارزیابی و کاهش ریسکهای احتمالی است که میتواند بر معاملات، سبدهای سرمایهگذاری یا استراتژیهای معاملاتی تأثیر منفی بگذارد. با توجه به پیچیدگی و غیرقابل پیشبینی بودن بازارهای مالی، روشها و استراتژیهای مختلفی برای مدیریت مؤثر ریسک به کار گرفته میشود. در ادامه به بررسی برخی از روشهای اصلی مدیریت ریسک در بازارهای مالی میپردازیم:
تنوع بخشی
تنوع بخشی (Diversification) یکی از رایجترین و شناختهشدهترین روشهای مدیریت ریسک است. این روش شامل پخش سرمایه اصلی در میان مجموعهای از داراییها و بازارهای مختلف است تا میزان مواجهه با ریسک کاهش یابد. سرمایهگذاران با داشتن یک سبد سرمایهگذاری متنوع میتوانند تأثیر عملکرد ضعیف هر دارایی یا بازار خاص را کاهش دهند.
یک مثال معمول این است که سرمایهگذار سرمایه خود را در سهام، اوراق قرضه، املاک و مستغلات و کالاها پخش کند. به این ترتیب، حتی اگر بازار سهام با افت روبرو شود، سرمایهگذاری در اوراق قرضه یا املاک ممکن است همچنان عملکرد خوبی داشته باشد و از ضررهای احتمالی در بازار سهام محافظت کند.
همچنین سرمایهگذاران بازار ارز دیجیتال نیز بایستی سرمایهگذاریهای خود را با خرید بیتکوین، اتریوم و همچنین برخی آلتکوینها متنوع کنند. این کار ریسک ناشی از نوسانات شدید هر ارز دیجیتال خاص را کاهش میدهد.
پوشش ریسک
پوشش ریسک شامل استفاده از استراتژیهای خاص است که یک پوزیشن معاملاتی در خلاف روند سرمایهگذاری اصلی باز میکند بلکه ضررهای احتمالی کاهش یابند. هدف از پوشش ریسک محافظت سرمایخ در برابر تغییرات نامطلوب قیمت است که میتواند تأثیر منفی بر داراییهای یک سرمایهگذار بگذارد. این کار میتواند با استفاده از ابزارهایی مانند قراردادهای آپشن یا قراردادهای فیوچرز انجام شود.
برای مثال اگر معاملهگر در بازار فارکس که موقعیت زیادی در برابر دلار آمریکا دارد، ممکن است با خرید یک جفت ارز مانند EUR/USD، ریسک کاهش ارزش دلار را پوشش دهد، که در واقع ریسک ضررهای ناشی از کاهش ارزش دلار را به یک طرف مقابل منتقل میکند.
استفاده از حد ضرر
حد ضرر یک استراتژی معاملاتی خودکار است که سرمایهگذاران با استفاده از آن میتوانند یک سطح قیمتی مشخص را تعیین کند تا اگر قیمت به آن سطح رسید یا از آن پایینتر رفت، دارایی به طور خودکار فروخته میشود. این روش به کاهش ضررها کمک میکند، زیرا بهطور خودکار موقعیت را پیش از آنکه ضرر بزرگتری متحمل شود، میبندد.
فرض کنید یک سرمایهگذار سهامی را به قیمت ۱۰۰ دلار خریداری کرده است و حد ضرر را روی ۹۰ دلار تنظیم میکند. اگر قیمت سهام به ۹۰ دلار برسد، حد ضرر باعث فروش آن سهام شده و زیان به ۱۰ دلار محدود میشود.
نمونه بارز این موضوع را در بازار ارزهای دیجیتال میبینیم که در آن از حد ضرر برای محافظت از دارایی در برابر ضررهای بزرگ استفاده میشود. به عنوان مثال، اگر یک سرمایهگذار بیتکوین را به قیمت ۴۰,۰۰۰ دلار خریداری کرده است، ممکن است حد ضرر ضرر را روی ۳۸,۰۰۰ دلار تنظیم کند تا در صورت حرکت نامطلوب بازار از ضررهای زیاد جلوگیری کند.
ارزش در معرض ریسک (VaR)
ارزش در معرض ریسک (VaR) یک ابزار معروف برای مدیریت ریسک است که زیان بالقوه یک دارایی یا سبد سرمایهگذاری را در یک دوره زمانی مشخص و با یک سطح اطمینان خاص اندازهگیری میکند. سرمایهگذاران و مؤسسات میتوانند با استفاده از این ابزار ریسک را بهصورت پولی و در شرایط عادی بازار تخمین بزنند.
برای مثال یک بانک که سبدی از سهام دارد، میتواند VaR را محاسبه کند و تخمین بزند که در یک روز، با سطح اطمینان ۹۵%، چه میزان زیان ممکن است در سبد سهام خود متحمل شود. به عنوان مثال، اگر VaR محاسبهشده ۱ میلیون دلار باشد، این به این معناست که به احتمال ۹۵% حداکثر زیانی که ممکن است بانک در طی ۱ روز متحمل شود ۱ میلیون دلار است و نه بیشتر.
آزمایش استرس و تحلیل سناریو
آزمایش استرس و تحلیل سناریو شامل ارزیابی عملکرد یک سبد سرمایهگذاری یا مؤسسه مالی در شرایط منفی بازار و بهطور فرضی است. آزمایش استرس، تأثیر شرایط منفی مانند سقوط بازار یا رویدادهای منفی را بر سبد سرمایهگذاری بررسی میکند.
با توجه به نوسانات شدید در بازار ارزهای دیجیتال، آزمایش استرس میتواند شامل شبیهسازی سقوطهای بزرگ در بازار مانند افت ۵۰ درصدی قیمت بیتکوین باشد تا تأثیر آن را بر سبد کلی ارزیابی کند.
مدیریت نقدینگی
همانطور که در بخش قبل نیز گفته شد، ریسک نقدینگی به معنای ناتوانی در تبدیل آنی داراییها به وجه نقد است. سرمایهگذاران با مدیریت صحیح نقدینگی میتوانند اطمینان داشته باشند که هر زمان بخواهند میتوانند دارایی خود را به سادگی نقد کنند.
مسئله نقدینگی میتواند در بازار ارزهای دیجیتال یک نگرانی جدی باشد. شدت این نگرانی بهویژه برای توکنهای جدید و کمتر معاملهشده حتی بیشتر است. سرمایهگذاران آلتکوینهای کوچکتر ممکن است با ریسک عدم توانایی در فروش سریع داراییهای خود و نوسانات قیمت مواجه شوند.
تعادل سبد سرمایهگذاری
تعادل سبد سرمایهگذاری شامل تنظیم دورهای ترکیب داراییها در یک سبد بهمنظور حفظ ریسک به ریوارد مطلوب است. این نوع مدیریت معمولا شامل فروش داراییهای با عملکرد بالا و خرید داراییهای دیگری که همچنان جای رشد دارند باشد تا اطمینان حاصل شود که ترکیب داراییهای سبد با تحمل ریسک و اهداف سرمایهگذاری سرمایهگذار هماهنگ باقی بماند.
برای مثال یک سرمایهگذار ممکن است سبد خود را با تنظیم نسبت بین بیتکوین و آلتکوینها براساس تغییرات شرایط بازار یا تحمل ریسک، مجدداً تعادل دهد. به عنوان مثال، اگر قیمت بیتکوین به طور قابل توجهی افزایش یافته باشد، سرمایهگذار ممکن است بخشی از بیتکوین خود را بفروشد و آن را به داراییهای دیگر که پتانسیل رشد دارند اختصاص دهد.
اعمال محدودیت بر تحمل ریسک
اعمال محدودیت بر تحمل ریسک عنصر حیاتی در مدیریت ریسک است. مؤسسات مالی، مدیران سرمایهگذاری و معاملهگران معمولاً محدودیتهای از پیش تعیینشدهای برای کنترل میزان سرمایه خود تنظیم میکنند. این محدودیتها کمک میکنند تا از قرار گرفتن در معرض ریسکهای بزرگ جلوگیری شود.
برای مثال صندوقهای معاملاتی ممکن است محدودیت ریسک برای هر معامله تعیین کند و به این ترتیب مقرر کنند که هیچ معاملهای نباید بیش از ۵ درصد از ارزش کل سبد را شامل شود. این کار از ضررهای بزرگ ناشی از یک موقعیت جلوگیری میکند.
همچنین معاملهگران نیز باید محدودیتهای مشخصی برای ریسک خود تنظیم کند تا مثلا در طی یک روز معاملاتی بیش از درصد معینی از سرمایه خود را از دست ندهند.
استراتژیهای پیشرفته مدیریت ریسک
استراتژیهای پیشرفته مدیریت ریسک ابزارهای حیاتی هستند که توسط مؤسسات مالی، مدیران دارایی و سرمایهگذاران حرفهای برای مواجهه با شرایط پیچیده و نوسانی بازار استفاده میشوند. این استراتژیها معمولاً نیاز به درک عمیق از بازارهای مالی، تئوری سرمایهگذاری و استفاده از ابزارهای مالی پیشرفته برای مدیریت یا کاهش ریسکها به طور مؤثر دارند. این تکنیکها فراتر از روشهای سنتی مانند تنوع در سبد سرمایهگذاری و تنظیم حد ضرر هستند و بر ابزارهایی مانند مشتقات پیچیده، مدلهای کمی و رویکردهای پوششی پویا تمرکز دارند. در ادامه به برخی از استراتژیهای پیشرفته مدیریت ریسک که معمولاً در بازارهای مالی استفاده میشوند، میپردازیم.
پوشش ریسک پویا
هجینگ پویا یا هجینگ پویا به معنای تنظیم مداوم موقعیتهای پوشش ریسک در پاسخ به تغییرات بازار یا ارزش دارایی است. این استراتژی زمانی مفید است که نوسانات زیادی وجود داشته باشد یا سرمایهگذار در معرض شرایط غیرقابل پیشبینی بازار قرار گیرد.
پوشش ریسکهای دنبالهای
ریسک دنبالهای به ریسک وقوع حرکتهای شدید در بازار اشاره دارد که از دامنه بازدهی عادی یا پیشبینیشده دور هستند. این رویدادها که به عنوان «قوی سیاه» (Black Swan) شناخته میشوند، شامل بحرانهای بازار هستند که نادرند ولی میتوانند پیامدهای فاجعهآمیزی برای سرمایهگذاران به دنبال داشته باشند. پوشش ریسک دنبالهای یک استراتژی است که برای محافظت از پرتفوها در برابر این رویدادهای نادر استفاده میشود.
مدیریت ریسک کمی
مدیریت ریسک کمی شامل استفاده از مدلهای ریاضی، الگوریتمها و تجزیه و تحلیلهای آماری برای ارزیابی و مدیریت ریسک است. این رویکرد عمدتاً بر دادهها، عملکرد تاریخی و تحلیلهای پیشبینیکننده برای اتخاذ تصمیمات تأکید دارد. این استراتژی به ویژه برای مدیریت پرتفوهای بزرگ و پیچیده مفید است، جایی که قضاوت انسانی به تنهایی برای ارزیابی تمام ریسکها کافی نیست.
برای مثال در بازار فارکس، استراتژیهای کمی ممکن است شامل استفاده از الگوریتمهای یادگیری ماشین برای پیشبینی حرکتهای جفتارزها بر اساس دادههای تاریخی قیمت، تفاوتهای نرخ بهره و عوامل سیاسی و اقتصادی باشد. این مدلها میتوانند پیشبینیهایی درباره نوسانات ارزها ارائه دهند و به مدیریت ریسک از طریق استراتژیهای معاملاتی پویا کمک کنند.
بهینهسازی پرتفو با استفاده از تئوری مدرن پرتفو
تئوری مدرن پرتفو (MPT) استراتژی پیشرفتهای است که برای ساخت پرتفویی استفاده میشود که بازدهی را برای یک سطح معین از ریسک حداکثر کند. این تئوری فرض میکند که سرمایهگذاران از ریسک میهراسند و میخواهند پرتفو خود را به گونهای بهینهسازی کنند که بین ریسک و بازدهی تعادل برقرار شود. این تئوری شامل محاسبه بازدهیهای مورد انتظار، واریانسها و همبستگیهای داراییهای مختلف برای تعیین ترکیب بهینه پرتفو است.
مثلا مدیران سرمایهگذاری از MPT برای تخصیص داراییها در بین سهام، اوراق قرضه و کالاها استفاده میکنند. با توجه به همبستگی بین این داراییها. با تنوع در داراییهایی که همبستگی پایین یا منفی دارند، مدیر میتواند ریسک کلی پرتفو را کاهش دهد و در عین حال به سطح مطلوبی از بازدهی برسد.
مدیریت ریسک الگوریتمی
معاملات الگوریتمی و مدیریت ریسک از سیستمها و الگوریتمهای خودکار برای اجرای معاملات و مدیریت ریسکها بر اساس پارامترهای از پیش تعیینشده استفاده میکنند. این سیستمها طراحی شدهاند تا با سرعت بالا عمل کنند، حجم زیادی از دادهها را پردازش کنند و بر اساس شرایط بازار موقعیتها را بهطور آنی تنظیم کنند. معاملات الگوریتمی میتوانند کارایی اجرای معاملات را بهبود بخشند، خطای انسانی را کاهش دهند و به مدیریت ریسک در بازارهای سریع کمک کنند.
اشتباهات رایج در مدیریت ریسک
در ادامه این بخش به برخی از اشتباهات رایج در مدیریت ریسک میپردازیم:
- عدم شناسایی صحیح ریسکها: یکی از اشتباهات اصلی در مدیریت ریسک، عدم شناسایی صحیح ریسکهای ممکن است. این اشتباه زمانی رخ میدهد که ارزیابی ریسکها خیلی محدود باشد و برخی ریسکها نادیده گرفته شوند. عدم شناسایی ریسکهای کلیدی و البته ریسکهای جدید میتواند معاملهگران را در معرض مشکلات غیرمنتظره قرار دهد.
- عدم بازبینی و بهروزرسانی منظم مدیریت ریسک: مدیریت ریسک یک فرآیند یکباره نیست. عدم بازبینی و بهروزرسانی منظم ارزیابیهای ریسک با تغییر شرایط (مانند تغییرات در بازار، رقبا یا پیشرفتهای تکنولوژیکی) میتواند منجر به استراتژیهای قدیمی شود که دیگر بهطور مؤثر ریسکها را مدیریت نمیکنند.
- تمرکز بیشاز حد بر ریسکهای منفی: مدیریت ریسک نباید فقط بر ریسکهای منفی و تهدیدها متمرکز باشد. چراکه عدم توجه به فرصتهای جدید به معنای از دست دادن پتانسیلهای سودآوری است. رویکرد متعادل که هم تهدیدها و هم فرصتها را در نظر میگیرد برای مدیریت جامع ریسک ضروری است.
- استراتژیهای نامناسب در برابر ریسکها: برنامههای کاهش ریسک ضروری هستند، اما نداشتن استراتژیهای مستحکم برای پاسخ به ریسکها میتوانند منجر به آشفتگی شوند. بنابراین داشتن یک استراتژی پاسخ مناسب بسیار حیاتی است.
- اتکا بیش از حد به دادههای گذشته: اتکا به دادههای تاریخی بدون در نظر گرفتن تغییرات محیطی میتواند منجر به ارزیابیهای نادرست ریسک شود. اگرچه دادههای گذشته مفید هستند، اما ممکن است نتوانند تمام عدمقطعیتهای آینده را به خوبی پوشش دهند و اتکا به آنها میتواند منجر به ایجاد نقاط کور شود.
- عدم انعطافپذیری در مدیریت ریسک: برنامههای مدیریت ریسک سفت و سخت میتوانند مشکلساز باشند. هنگامی که شرایط غیرمنتظره پیش میآید، داشتن رویکردی منعطف و قابل تنظیم بسیار مهم است. سازمانهایی که برنامههای بسیار سختگیرانه دارند و فضای کافی برای تطبیق با شرایط جدید ندارند، ممکن است در مواجهه با بحرانها نتوانند پاسخ مؤثری ارائه دهند.
- عدم تعیین مرزهای مشخص تحمل ریسک: سازمانها باید سطوح تحمل ریسک خود را مشخص کنند—یعنی میزان ریسکی که آماده هستند در زمینههای مختلف بپذیرند. بدون داشتن پارامترهای روشن، تصمیمگیرندگان ممکن است در ارزیابی اینکه چه چیزی به عنوان یک سطح ریسک قابل قبول یا غیرقابل قبول تلقی میشود، قضاوتهای غیرمعمولی انجام دهند.
سخن پایانی
مدیریت ریسک به معنای حذف کامل خطرات بازار نیست، بلکه به معنای شناسایی، کاهش و آمادگی برای مواجهه با آنها به شکل هوشمندانه است. معاملهگرانی که بهطور فعال ریسکها را ارزیابی کرده و راهکارهای مؤثر را اجرا میکنند در برابر چالشها مقاومتر هستند و فرصتهای بیشتری را به دست میآورند. معاملهگران با با گنجاندن مدیریت ریسک در تصمیمگیریها میتوانند از داراییهای خود محافظت کرده، رشد پایدار داشته باشند و سود بیشتری کسب کنند.