نرخ بیکاری چیست؟ تعریف، روش محاسبه و اهمیت آن در اقتصاد
آموزش بازارهای مالی
نرخ بیکاری یکی از مهمترین شاخصهای اقتصادی است که سلامت بازار کار و وضعیت اقتصادی یک کشور را نشان میدهد. این شاخص که بهصورت ماهانه یا فصلی توسط سازمانهای آماری دولتی منتشر میشود، درصد افرادی را نمایش میدهد که بدون شغل هستند اما بهطور فعال در جستجوی کار میباشند. در این مقاله به بررسی جامع نرخ بیکاری، انواع مختلف آن، نحوه اندازهگیری این شاخص و تاثیرات آن بر اقتصاد، بازارهای مالی، نرخ بهره، تورم و ارزش ارزها خواهیم پرداخت. همچنین نقش این شاخص در سیاستهای پولی و اقتصادی کشورها را مورد بحث قرار میدهیم تا درک کاملی از اهمیت این مفهوم اقتصادی به دست آوریم.
نرخ بیکاری چیست و چگونه در اقتصاد سنجیده میشود؟

نرخ بیکاری بهعنوان یکی از شاخصهای کلیدی اقتصادی، درصد افرادی از نیروی کار را نشان میدهد که بدون شغل هستند اما بهطور فعال در جستجوی کار میباشند. این شاخص تصویری روشن از وضعیت بازار کار ارائه میدهد و به تحلیلگران اقتصادی کمک میکند تا سلامت کلی اقتصاد را ارزیابی کنند.
برای درک بهتر این مفهوم، باید تعاریف دقیقتری از اصطلاحات مرتبط داشته باشیم. طبق تعریف سازمان بینالمللی کار که توسط اداره آمار اتحادیه اروپا نیز پذیرفته شده، یک فرد بیکار کسی است که در دوره مرجع آماری شغلی نداشته، آماده شروع به کار در دو هفته آینده بوده و در چهار هفته گذشته بهطور فعال در جستجوی کار بوده است. نکته مهم اینجاست که تنها خواندن آگهیهای استخدامی یا جستجوی آنلاین، بهتنهایی برای محسوب شدن در زمره افراد بیکار کافی نیست. فرد باید اقدامات مشخصی انجام داده باشد، مانند تماس با موسسات کاریابی، ارسال رزومه به کارفرمایان، مصاحبه شغلی، یا شرکت در آزمونهای استخدامی.
نیروی کار شامل دو گروه اصلی است:
- افراد شاغل
- افراد بیکار
در مقابل، کسانی که خارج از نیروی کار محسوب میشوند، افرادی هستند که نه شغلی دارند و نه بهطور فعال در جستجوی کار میباشند. این گروه میتواند شامل دانشجویان تماموقت، بازنشستگان، افرادی که بهصورت داوطلبانه از اعضای خانواده مراقبت میکنند، یا کسانی که بهطور دائم قادر به کار کردن نیستند، باشد. یک نکته جالب این است که دانشجویان تماموقت نیز میتوانند در زمره بیکاران قرار گیرند، به شرطی که بهطور فعال به دنبال کار بوده و آماده شروع به کار باشند.
سازمانهای آماری مختلف در کشورها برای جمعآوری دادههای بیکاری از روشهای مشابهی استفاده میکنند. در ایالات متحده، اداره آمار کار هر ماه حدود ۶۰ هزار خانوار را مورد بررسی قرار میدهد که حدود ۱۱۰ هزار نفر را پوشش میدهد. در استرالیا، اداره آمار استرالیا ماهانه حدود ۵۰ هزار نفر را بررسی میکند. این نظرسنجیها اطلاعات دقیقی درباره وضعیت اشتغال، سن، جنسیت، قومیت و سایر ویژگیهای جمعیتشناختی جمعآوری میکنند. نکته حائز اهمیت این است که مصاحبهکنندگان از شرکتکنندگان نمیپرسند که آیا شاغل یا بیکار هستند، بلکه سوالاتی میپرسند که بر اساس پاسخها، وضعیت اشتغال فرد مشخص میشود.
برای مثال، در سال ۲۰۲۲ تعداد بیکاران در اتحادیه اروپا حدود ۱۳ میلیون نفر و کل نیروی کار حدود ۲۱۰ میلیون نفر بود. با تقسیم تعداد بیکاران بر کل نیروی کار، نرخ بیکاری ۶.۲ درصد محاسبه میشود.
علاوه بر نرخ بیکاری، شاخص دیگری به نام نرخ مشارکت نیز وجود دارد که درصد افراد در سن کار را که در نیروی کار حضور دارند نشان میدهد. این شاخص معمولاً با چرخههای تجاری نوسان میکند. زمانی که کسبوکارها استخدام بیشتری انجام میدهند و دستمزدهای بالاتری پیشنهاد میکنند، انگیزه بیشتری برای جستجوی فعال کار وجود دارد. در مقابل، در دوران رکود اقتصادی که کارفرمایان کمتر استخدام میکنند، برخی افراد دلسرد شده و از جستجوی کار دست میکشند که این موضوع میتواند نرخ مشارکت را کاهش دهد.
انواع بیکاری

بیکاری پدیدهای یکپارچه نیست و میتواند از منابع و دلایل مختلفی ناشی شود. در عمل، این انواع را نمیتوان بهطور مستقیم اندازهگیری کرد و اغلب با یکدیگر همپوشانی دارند، اما درک آنها برای تحلیل بازار کار ضروری است. سه نوع اصلی بیکاری عبارتند از بیکاری اصطکاکی، بیکاری دورهای یا چرخهای و بیکاری ساختاری.
بیکاری اصطکاکی

بیکاری اصطکاکی زمانی رخ میدهد که افراد بین مشاغل در حال جابهجایی هستند یا برای اولین بار وارد بازار کار میشوند. این نوع بیکاری جزء طبیعی و حتی سالم یک بازار کار پویا محسوب میشود، زیرا جابهجایی کارگران برای تخصیص کارآمد نیروی کار در سراسر اقتصاد ضروری است. وقتی افرادی تصمیم میگیرند شغل خود را ترک کنند تا فرصت شغلی بهتری پیدا کنند، یا تازهواردان بازار کار به دنبال اولین شغل مناسب خود میگردند، ممکن است دوره کوتاهی را بیکار بمانند.
این فرآیند به زمان نیاز دارد، چون هم جویندگان کار باید شغل مناسب را پیدا کنند و هم کارفرمایان باید کاندیداهای مناسب را بررسی کنند. به همین دلیل، افراد ممکن است دورهای موقت از بیکاری را تجربه کنند که معمولاً کمتر از یک ماه طول میکشد. بیکاری اصطکاکی احتمالاً در تمام مراحل چرخه تجاری وجود دارد و مانند بیکاری ساختاری، تاثیر مستقیمی بر دستمزدها یا تورم ندارد، زیرا بخشی از فرآیند عادی بازار کار است.
بیکاری دورهای یا چرخهای

بیکاری دورهای با تغییرات فعالیت اقتصادی در طول چرخههای تجاری ارتباط مستقیم دارد و معمولاً بهعنوان میانمدت (یک تا دوازده ماه) توصیف میشود. در دوران رکود اقتصادی، کاهش تقاضا برای کالاها و خدمات منجر به کمبود مشاغل موجود برای کسانی میشود که میخواهند کار کنند. کسبوکارهایی که با تقاضای ضعیفتر روبهرو هستند ممکن است تعداد کارکنان خود را با اخراج کارگران موجود یا استخدام تعداد کمتری کارگر جدید کاهش دهند. در نتیجه، افرادی که به دنبال کار هستند نیز با دشواری بیشتری برای یافتن شغل مواجه میشوند.
نمونههای بارز این نوع بیکاری را میتوان در رکود اوایل دهه ۱۹۹۰ مشاهده کرد که در آن نرخ بیکاری بهشدت افزایش یافت، سپس تا اواسط دهه ۲۰۰۰ به سطوح پایین رسید و دوباره در زمان بحران مالی جهانی افزایش یافت. افزایش بیکاری چرخهای ممکن است نشان دهد که اقتصاد زیر ظرفیت بالقوه خود عمل میکند. در چنین شرایطی که افراد بیشتری برای مشاغل رقابت میکنند، کسبوکارها ممکن است افزایش دستمزد کمتری ارائه دهند که این امر میتواند به تورم پایینتر کمک کند. سیاستهایی که تقاضای کل را تحریک میکنند، مانند سیاست پولی انبساطی، میتوانند به کاهش این نوع بیکاری کمک کنند.
بیکاری ساختاری

بیکاری ساختاری زمانی رخ میدهد که عدم تطابق بین مشاغل موجود و افرادی که به دنبال کار هستند وجود دارد. این عدم تطابق میتواند به این دلیل باشد که جویندگان کار مهارتهای لازم برای انجام مشاغل موجود را ندارند، یا اینکه مشاغل موجود از نظر جغرافیایی دور از جویندگان کار قرار دارند. کارگران ممکن است در صنایعی که در حال کوچکشدن هستند یا دارای مهارتهایی باشند که میتوانند در نتیجه پیشرفتهای فناوری گسترده خودکار شوند، بیکار شوند.
یک مثال بارز در این زمینه، کاهش قابل توجه سهم افراد شاغل در مشاغل دستی روتین در دهههای اخیر است که برخی از این مشاغل به دلیل پیشرفت فناوری خودکار شدهاند. صنعت تولید نمونهای از صنعتی است که سهم بالایی از مشاغل دستی روتین دارد و اندازه آن در اقتصاد (هم از نظر تولید و هم اشتغال) کاهش یافته است. برای این کارگران ممکن است یافتن کار در صنعت دیگری دشوار باشد و نیاز به توسعه مهارتهای جدید یا نقل مکان به منطقهای که فرصتهای بیشتری دارد داشته باشند.
بیکاری ساختاری معمولاً طولانیتر از انواع دیگر بیکاری است، زیرا ممکن است چندین سال طول بکشد تا کارگران مهارتهای جدیدی توسعه دهند یا به منطقه متفاوتی نقل مکان کنند تا شغلی متناسب با مهارتهای خود پیدا کنند. در نتیجه، کارگرانی که به دلایل ساختاری بیکار هستند بیشتر در معرض بیکاری بلندمدت (بیش از دوازده ماه) قرار دارند. برخلاف بیکاری چرخهای، بیکاری ساختاری حتی زمانی که شرایط اقتصادی خوب است نیز وجود دارد. از نظر تئوری، این نوع بیکاری نباید بهطور مستقیم بر دستمزدها یا تورم تاثیر بگذارد و بهترین راه برای مقابله با آن سیاستهایی است که بر مهارتها و عرضه نیروی کار تمرکز دارند.

بیکاری سازمانی
علاوه بر سه نوع اصلی، مدلهای دیگری از بیکاری نیز وجود دارند که باید به آنها توجه کنیم. بیکاری فصلی در نقاط مختلف سال به دلیل الگوهای فصلی که بر مشاغل تاثیر میگذارند رخ میدهد. برخی مثالهای این نوع شامل مربیان اسکی، کسانی که میوه میچینند و مشاغل مرتبط با تعطیلات میشود. سازمانهای آماری معمولاً آمار بازار کار را بهصورت تعدیلشده فصلی منتشر میکنند که الگوهای فصلی را از دادهها حذف میکند تا روند واقعی بازار کار بهتر دیده شود.
همچنین نابرابری اشتغال نوع دیگری از بیکاری پنهان است و زمانی رخ میدهد که افراد شاغل هستند اما مایلند و میتوانند ساعات بیشتری کار کنند. این مورد نیز شامل دو گروه میشود:
- کارگران پارهوقت که ترجیح میدهند ساعات بیشتری کار کنند
- افرادی که معمولاً تماموقت کار میکنند اما در حال حاضر پارهوقت مشغول به کار هستند
نرخ نابرابری اشتغال بهعنوان شاخصی مکمل برای نرخ بیکاری در تفکر درباره شرایط بازار کار محسوب میشود و معمولاً در بین گروههایی که نسبت بیشتری از افراد پارهوقت کار میکنند، مانند زنان و کارگران جوانتر و مسنتر، بالاتر است.
نرخ بیکاری طبیعی برای یک کشور چقدر است؟

بیشتر کارشناسان اقتصادی بر این باورند که نرخ بیکاری بین ۳ تا ۵ درصد میتواند بهعنوان محدودهای ایدهآل در نظر گرفته شود، هرچند که اجماع واحدی درباره آنچه دقیقاً بیکاری سالم را تشکیل میدهد وجود ندارد.
نکته مهم این است که نرخ بیکاری بسیار پایین لزوماً نشانه سلامت اقتصاد نیست. زمانی که بیکاری به سطوح بسیار پایین میرسد، میتواند بهعنوان عاملی تورمزا تلقی شود، چرا که کمبود نیروی کار موجب فشار قیمتی بر دستمزدها میشود. در چنین شرایطی، کارفرمایان مجبورند برای جذب و حفظ کارکنان، دستمزدهای بالاتری پیشنهاد دهند که این افزایش هزینههای نیروی کار میتواند به افزایش قیمت کالاها و خدمات منجر شود. از سوی دیگر، نرخ بیکاری بسیار بالا نیز نشانه مطلوبی نیست، زیرا میتواند بهعنوان فشار مالی بر مخارج مصرفکنندگان عمل کرده و رشد اقتصادی را کند کند.
مفهوم نرخ بیکاری طبیعی با این واقعیت مرتبط است که حتی در یک اقتصاد سالم، همیشه مقداری بیکاری اصطکاکی و ساختاری وجود خواهد داشت. افرادی همواره بین مشاغل در حال جابهجایی هستند، تازهواردان به بازار کار میآیند و برخی صنایع در حال تغییر یا کوچکشدن هستند. این سطح پایه از بیکاری اجتنابناپذیر است و تلاش برای کاهش آن به زیر یک حد معین میتواند عواقب منفی مانند تورم بالا داشته باشد. بنابراین، سیاستگذاران اقتصادی معمولاً به دنبال حفظ تعادلی هستند که در آن بیکاری نه آنقدر بالا باشد که آسیب اقتصادی و اجتماعی ایجاد کند و نه آنقدر پایین که موجب رشد بیش از حد اقتصاد و فشارهای تورمی شود.
تفاوتهای بین کشورها در تعیین نرخ بیکاری طبیعی نیز مهم است. عواملی مانند سیاستهای اشتغال، سطح انعطافپذیری بازار کار، کیفیت سیستمهای آموزشی و حرفهای و ساختار جمعیتی میتوانند بر این نرخ تاثیر بگذارند. برای مثال، کشورهایی که سیستمهای کاریابی قویتری دارند و افراد را سریعتر با فرصتهای شغلی مناسب متصل میکنند، ممکن است بیکاری اصطکاکی کمتری داشته باشند. به همین ترتیب، کشورهایی که در آموزش مهارتهای جدید و انطباق نیروی کار با نیازهای در حال تغییر بازار سرمایهگذاری بیشتری میکنند، میتوانند بیکاری ساختاری کمتری تجربه کنند.
تاثیر نرخ بیکاری بر اقتصاد و بازارهای مالی
نرخ بیکاری یکی از پرنفوذترین شاخصهای اقتصادی است که تاثیرات گستردهای بر بازارهای مالی، سیاستهای پولی و وضعیت کلی اقتصاد دارد. این شاخص نهتنها وضعیت فعلی بازار کار را نشان میدهد، بلکه میتواند بهعنوان پیشبینیکنندهای برای روندهای آینده اقتصادی عمل کند.
نرخ بیکاری بالا معمولاً نشان میدهد که اقتصاد قادر به تولید مشاغل کافی برای افرادی که به دنبال کار هستند نیست. این وضعیت نهتنها مشکلات اجتماعی عمیقتری ایجاد میکند و رنج طولانیمدتی را برای خانوادهها به همراه دارد، بلکه جذابیت کشور را برای سرمایهگذاران خارجی کمتر میکند و در نتیجه جریان سرمایهگذاری که وارد کشور میشود کاهش مییابد. از سوی دیگر، نرخ بیکاری پایین میتواند نشانهای از رشد اقتصادی قوی باشد، اما همانطور که اشاره شد، در شرایطی خاص ممکن است به افزایش تورم منجر شود.

تاثیر نرخ بیکاری بر نرخ بهره و تورم
رابطه بین نرخ بیکاری، نرخ بهره و تورم یکی از پیچیدهترین و مهمترین مباحث در اقتصاد کلان است. بانکهای مرکزی بهویژه به این رابطه توجه ویژهای دارند، زیرا تصمیمات آنها درباره نرخ بهره میتواند تاثیر مستقیمی بر اشتغال و تورم داشته باشد. زمانی که نرخ بیکاری کاهش مییابد و به سطوح بسیار پایین میرسد، عرضه نیروی کار محدود میشود و کارفرمایان مجبورند برای جذب کارگران، دستمزدهای بالاتری پیشنهاد دهند. این افزایش دستمزد میتواند منجر به افزایش هزینههای تولید شود که کسبوکارها اغلب آن را بهصورت قیمتهای بالاتر به مصرفکنندگان منتقل میکنند.
در چنین شرایطی که اقتصاد نشانههایی از رشد بیش از حد و فشارهای تورمی بروز میدهد، بانک مرکزی ممکن است نرخ بهره را افزایش دهد تا اقتصاد را کند کند. افزایش نرخ بهره معمولاً به معنای کاهش قیمت سهام است، زیرا هزینههای استقراض برای کسبوکارها افزایش مییابد و توسعه و سرمایهگذاری سختتر میشود. همچنین، نرخ بهره بالاتر مصرفکنندگان را از استقراض پول برای خرید خانه یا خودرو منصرف میکند، که این امر میتواند رشد اقتصادی را کاهش دهد. مخارج مصرفکننده عامل مهمی در رشد اقتصادی است و اگر مردم خرج نکنند، اقتصاد نمیتواند رشد کند.
نکته جالب اینجاست که گزارش قوی اشتغال در شرایط عادی یک خبر مثبت محسوب میشود، اما در زمانی که بانک مرکزی در تلاش است تا اقتصاد را کُند کند، رشد در بازار کار احتمالاً یک پیشامد منفی برای سهام خواهد بود. این وضعیت در اوایل دهه ۲۰۲۰ مشاهده شد، زمانی که گزارشهای متوالی اشتغال قوی در یک محیط تورمی، سهام را به پایین کشید، چرا که سرمایهگذاران متقاعد شدند که بانک مرکزی نیاز به افزایش بیشتر نرخ بهره برای کند کردن رشد دستمزد دارد. به عبارت دیگر، در گزارش اشتغال، گاهی اخبار خوب برای بازار بد است و برعکس.
بانکهای مرکزی همچنین سعی میکنند روند آینده نرخ بیکاری را پیشبینی کنند تا استراتژیهای بلندمدتی برای کاهش آن طراحی کنند. آنها میزان افزایش نرخ بیکاری در طول یک رکود خاص را بررسی میکنند تا تاثیر رکود بر اقتصاد را ارزیابی کنند و تصمیم بگیرند که چگونه سیاستهای مالی و پولی را برای کاهش اثرات نامطلوب آن تنظیم کنند. سیاستهایی که تقاضای کل را تحریک میکنند، مانند سیاست پولی انبساطی با کاهش نرخ بهره، میتوانند به ایجاد اشتغال بیشتر کمک کنند.
تاثیر نرخ بیکاری بر ارزش ارز در بازار فارکس
در بازار فارکس، نرخ بیکاری بهعنوان یکی از شاخصهای کلیدی اقتصادی نقش مهمی در تعیین ارزش ارز یک کشور دارد. تریدرهای فارکس بایستی بهدقت گزارشهای اشتغال را رصد کنند، زیرا این دادهها میتوانند نشانههایی از قدرت یا ضعف اقتصادی ارائه دهند که مستقیماً بر ارزش پول ملی تاثیر میگذارد. یک گزارش اشتغال قوی که نرخ بیکاری پایینتری را نشان میدهد، معمولاً به تقویت ارز مرجع منجر میشود، زیرا نشاندهنده اقتصادی سالم و در حال رشد است که سرمایهگذاران خارجی را جذب میکند.
یکی از مهمترین شاخصهای اشتغال که تاثیر قابل توجهی بر بازار فارکس دارد، گزارش اشتغال غیرکشاورزی یا NFP در ایالات متحده است. این گزارش که در اولین جمعه هر ماه منتشر میشود، اغلب نوسانات زیادی در جفتارزهای مختلف ایجاد میکند. اگر گزارش NFP نشان دهد که اقتصاد آمریکا مشاغل بیشتری از حد انتظار ایجاد کرده، دلار آمریکا معمولاً تقویت میشود، زیرا این امر احتمال افزایش نرخ بهره توسط بانک مرکزی را افزایش میدهد. نرخ بهره بالاتر میتواند سرمایهگذاران خارجی را جذب کند که به دنبال بازده بهتری هستند، که این امر تقاضا برای ارز را افزایش میدهد.
از سوی دیگر، اگر نرخ بیکاری افزایش یابد یا گزارش اشتغال ضعیفتر از انتظار باشد، ارزش ارز ممکن است کاهش یابد. این امر به این دلیل است که سرمایهگذاران نگران میشوند که اقتصاد در حال تضعیف است و بانک مرکزی ممکن است مجبور شود سیاستهای انبساطیتری اتخاذ کند، مانند کاهش نرخ بهره یا افزایش عرضه پول، که میتواند ارزش ارز را کاهش دهد.
علاوه بر این، تفاوت در نرخ بیکاری بین دو کشور میتواند بر جفتارز مربوطه تاثیر بگذارد. اگر یک کشور نرخ بیکاری رو به کاهش و رشد اقتصادی قوی داشته باشد، در حالی که کشور دیگر با نرخ بیکاری بالا و رکود مواجه است، ارز کشور اول معمولاً در برابر ارز کشور دوم تقویت میشود.
نقش نرخ بیکاری در سیاستهای پولی و اقتصادی
بانکهای مرکزی از نرخ بیکاری بهعنوان یکی از ابزارهای کلیدی در تعیین سیاستهای پولی استفاده میکنند. هنگامی که نرخ بیکاری افزایش مییابد و نشانههای رکود اقتصادی ظاهر میشود، بانک مرکزی معمولاً سیاستهای پولی انبساطی را در پیش میگیرد. این سیاستها شامل کاهش نرخ بهره است که هدف آن ارزانتر کردن استقراض برای کسبوکارها و مصرفکنندگان میباشد. با دسترسی آسانتر به وام، کسبوکارها میتوانند سرمایهگذاریهای بیشتری انجام دهند، تولید را افزایش دهند و در نهایت کارگران بیشتری استخدام کنند. به همین ترتیب، مصرفکنندگان با دسترسی به اعتبار ارزانتر، خرید بیشتری انجام میدهند که به تقویت تقاضا و ایجاد اشتغال کمک میکند.
در مقابل، زمانی که نرخ بیکاری به سطوح بسیار پایین میرسد، بانک مرکزی ممکن است سیاستهای پولی انقباضی را اتخاذ کند. هدف از افزایش نرخ بهره کند کردن رشد اقتصادی و جلوگیری از افزایش بیش از حد قیمتهاست. در چنین شرایطی، بانک مرکزی تلاش میکند تعادلی بین حفظ اشتغال بالا و کنترل تورم ایجاد کند، که این امر یکی از چالشهای اصلی سیاستگذاری پولی محسوب میشود.
دولتها نیز از دادههای نرخ بیکاری برای طراحی و اجرای سیاستهای اشتغال و برنامههای حمایتی استفاده میکنند. برای مثال، زمانی که نرخ بیکاری در یک منطقه یا صنعت خاص افزایش مییابد، دولت میتواند برنامههای آموزشی و بازآموزی را برای کمک به کارگران در کسب مهارتهای جدید راهاندازی کند. همچنین ممکن است مراکز کاریابی بیشتری ایجاد شود یا مشوقهای مالی برای کسبوکارهایی که در مناطق با بیکاری بالا استخدام میکنند، در نظر گرفته شود. این سیاستهای فعال بازار کار هدف آن کاهش بیکاری ساختاری و اصطکاکی است.
علاوه بر سیاستهای پولی، نرخ بیکاری در سیاستهای مالی دولت نیز نقش مهمی ایفا میکند. در دوران رکود اقتصادی که بیکاری افزایش مییابد، دولتها معمولاً سیاستهای مالی انبساطی را اتخاذ میکنند که شامل افزایش هزینههای دولتی در پروژههای زیرساختی و برنامههای اجتماعی است. این پروژهها نهتنها بهطور مستقیم مشاغل جدید ایجاد میکنند، بلکه با تحریک تقاضای کل در اقتصاد، به کسبوکارهای خصوصی نیز کمک میکنند تا کارگران بیشتری استخدام کنند. همچنین در چنین شرایطی، دولت ممکن است مالیاتها را کاهش دهد تا قدرت خرید مصرفکنندگان و توان سرمایهگذاری کسبوکارها افزایش یابد.
اندازهگیری نرخ بیکاری
سازمانهای آماری در سراسر جهان از روشهای مشابهی برای محاسبه این شاخص استفاده میکنند که معمولاً بر اساس دستورالعملهای سازمان بینالمللی کار طراحی شدهاند. فرمول اصلی نرخ بیکاری به این صورت است که تعداد افراد بیکار بر کل نیروی کار (که شامل هم شاغلان و هم بیکاران است) تقسیم و در ۱۰۰ ضرب میشود تا درصد به دست آید.
برای جمعآوری دادههای لازم، کشورها از نظرسنجیهای ماهانه یا فصلی نیروی کار استفاده میکنند. این نظرسنجیها معمولاً نمونهای از خانوارها را پوشش میدهند و سوالات دقیقی درباره وضعیت اشتغال اعضای خانواده میپرسند. نکته مهم این است که افراد باید سه شرط اصلی را برآورده کنند تا در زمره بیکاران قرار گیرند:
- در دوره مرجع شغلی نداشته باشند
- آماده شروع به کار در آینده نزدیک باشند
- بهطور فعال در جستجوی کار بوده باشند
دادههای جمعآوری شده سپس برای حذف اثرات فصلی تعدیل میشوند تا روند واقعی بازار کار بهتر قابل مشاهده باشد. این تعدیل فصلی بهویژه برای مشاغلی که در فصول خاص تقاضای بیشتری دارند، مانند کشاورزی یا گردشگری، اهمیت دارد. علاوه بر نرخ بیکاری اصلی که به آن U-3 گفته میشود، برخی کشورها شاخصهای جایگزین دیگری نیز محاسبه میکنند که جنبههای مختلف کمکاری در بازار کار را اندازهگیری میکنند، مانند U-6 که علاوه بر بیکاران، افراد دلسرد و کسانی که بهاجبار پارهوقت کار میکنند را نیز شامل میشود.
جمعبندی
نرخ بیکاری بهعنوان یکی از حیاتیترین شاخصهای اقتصادی، نقش مهمی در ارزیابی سلامت بازار کار و کل اقتصاد دارد. بانکهای مرکزی و دولتها با رصد مداوم این شاخص و واکنش مناسب به تغییرات آن، تلاش میکنند تعادلی بین اشتغال کامل و ثبات قیمتها برقرار کنند تا رشد پایدار اقتصادی تضمین شود. اگر در بازارهای مالی به خصوص فارکس فعالیت دارید، درک انواع مختلف بیکاری، نحوه اندازهگیری آن و تاثیرات گستردهاش بر نرخ بهره، تورم، بازارهای مالی و ارزش ارزها، برایتان ضروری است.
سوالات متداولح>
فارغالتحصیل ادبیات انگلیسی هستم و توی ۱۰ سال فعالیتم در بازارهای مالی، بیشتر از هر چیزی به بلاکچین و رمزنگاری علاقه داشتم و به نظرم انقلاب مالی با دیفای شروع میشه