آموزش الگوی گارتلی در تحلیل تکنیکال و نحوه معامله با آن
آموزش تحلیل تکنیکال
گاهی یک الگوی دقیق میتواند همهچیز را در یک نمودار تغییر دهد؛ الگویی که اگر درست تشخیص داده شود، نقطهای کمریسک برای ورود و حرکتی قابل پیشبینی برای خروج به شما میدهد. الگوی گارتلی دقیقا یکی از همان الگوهای طلایی است که معاملهگران حرفهای سالهاست آن را بهعنوان ابزار تخصصی شکار موقعیتهای مطمئن استفاده میکنند. بسیاری از تریدرها وقتی به دنبال فهم این هستند که الگوی گارتلی چیست یا چرا آن را بهترین الگوی هارمونیک میدانند، در نهایت به یک پاسخ میرسند: نظم بینقص ساختار XABCD و تکرارپذیری بالای آن بر اساس نسبتهای فیبوناچی در گارتلی.
در این مقاله، قرار است آموزش الگوی Gartley را کاملا شفاف و مرحلهبهمرحله بررسی کنیم؛ از تشخیص تفاوت گارتلی صعودی و گارتلی نزولی گرفته تا توضیح کاربردی نقاط ورود، حد ضرر و تارگت. یک چکلیست تشخیص الگوی گارتلی نیز ارائه میشود تا بتوانید بدون سردرگمی، اعتبار ساختار را ارزیابی کنید. برای افزایش ارزش یادگیری، مقایسهای بین گارتلی و الگوهای مشابه، ازجمله تفاوت گارتلی با پروانه خواهیم داشت تا در تشخیص الگوی اصلی دچار خطا نشوید.
الگوی گارتلی چیست؟
الگوی گارتلی یکی از شناختهشدهترین و معتبرترین الگوهای هارمونیک است که به معاملهگران حرفهای کمک میکند نقاط ورود دقیق و کمریسکتری روی نمودار پیدا کنند. گارتلی الگویی با ساختار پنجنقطهای XABCD است که بر پایه نسبتهای فیبوناچی در گارتلی شکل میگیرد و در دو حالت گارتلی صعودی و گارتلی نزولی قابل مشاهده است. این الگو، بهدلیل تکرارپذیری بالا و رفتار قابل پیشبینی قیمت در ناحیه تکمیل، در بسیاری از منابع بهعنوان بهترین الگوی هارمونیک معرفی میشود.

تاریخچه کوتاه الگو (گارتلی ۲۲۲)
ریشه این الگو به کتاب Profits in the Stock Market اثر هارولد گارتلی در سال ۱۹۳۵ برمیگردد. طرح «صفحه ۲۲۲» که بعدها به «گارتلی ۲۲۲» معروف شد، اولین جایی بود که این ساختار معرفی شد. هرچند در آن زمان فیبوناچی بهصورت امروزی مطرح نبود، اما بعدها با کارهای اسکات کارنی، این الگو بر اساس نسبتهای استاندارد فیبوناچی بازتعریف شد و به شکل مدرن خود درآمد.
دلیل محبوبیت بین تریدرهای حرفهای
قبل از ورود به جزئیات، بد نیست بدانیم چرا الگوی هارمونیک گارتلی اینقدر میان معاملهگران محبوب است:
● دقت بالا در تشخیص نقطه ورود الگوی گارتلی در محدوده PRZ
● وجود حد ضرر منطقی و کاملاً قابل تعریف
● قابلیت تنظیم چند تارگت در الگوی گارتلی بر اساس تارگتهای فیبوناچی
● تطابق بالا با ساختارهای بازار ارز دیجیتال، فارکس و حتی بورس ایران
● پتانسیل مناسب برای استفاده در هارمونیک پیشرفته و ترکیب با اندیکاتورها
ساختار الگوی گارتلی (Gartley Pattern Structure)
الگوی گارتلی زمانی اعتبار پیدا میکند که ساختار آن دقیقا مطابق نسبتهای مشخص فیبوناچی و توالی استاندارد الگوی XABCD باشد. این الگو روی چارت بهصورت یک حرکت اولیه، یک اصلاح، یک موج بازگشتی و در نهایت تشکیل نقطه D دیده میشود؛ جایی که معاملهگران حرفهای منتظر ورود هستند. برای درک مفهوم گارتلی و اینکه چرا بهعنوان بهترین الگوی هارمونیک شناخته میشود، شناخت کامل این ساختار ضروری است.
معرفی نقاط X – A – B – C – D
نقطه X آغاز حرکت اصلی بازار است و پایه شکلگیری ساختار محسوب میشود. از X به A یک موج قدرتمند شکل میگیرد که روند کوتاهمدت را مشخص میکند. سپس قیمت از A به B وارد اصلاح میشود و این اصلاح باید با نسبتهای مشخص فیبوناچی هماهنگ باشد تا در گروه الگوی هارمونیک گارتلی قرار گیرد. موج BC برگشتی در خلاف جهت AB است و میتواند نشانه مهمی از رفتار کوتاهمدت بازار باشد. در نهایت موج CD تکمیلکننده کل ساختار است و نقطه D همان جایی است که معاملهگر بهدنبال ورود با احتمال موفقیت بالا خواهد بود.
تفاوت گارتلی صعودی و نزولی
در گارتلی صعودی، ساختار کلی الگو پس از یک نزول شکل میگیرد و نقطه D در ناحیهای قرار دارد که تریدر انتظار برگشت قیمت به سمت بالا را دارد. شکل روی چارت شبیه حروف فشردهشده W است.

در گارتلی نزولی عکس همین حالت اتفاق میافتد و نقطه D محل آغاز یک ریزش احتمالی است.

در هر دو نوع، یک ناحیه بسیار مهم به نام PRZ (Potential Reversal Zone) وجود دارد؛ همان محدودهای که با ترکیب فیبوناچیها، ساختار قیمتی و تأییدهای تکنیکال، احتمال بازگشت بسیار بالاست. این ناحیه اساس معامله با الگوی گارتلی و تعیین حد ضرر در الگوی گارتلی و همچنین تنظیم تارگت در الگوی گارتلی است.
روش تشخیص الگوی گارتلی روی نمودار
برای تشخیص دقیق الگوی گارتلی، لازم است ساختار XABCD را مرحلهبهمرحله بررسی کنید و مطمئن شوید نسبتهای فیبوناچی بهدرستی رعایت شدهاند. در این بخش، یک نسخه اصلاحشده، حرفهای و مناسب فیچر اسنیپت از روش شناسایی این الگو ارائه میشود.
چکلیست تأیید الگو
در این بخش ابتدا الگو را تعریف میکنیم و سپس مراحل شناسایی را شمارهگذاری میکنیم. این چکلیست کمک میکند سریع و بدون حدسوگمان، الگوی گارتلی را روی نمودار تشخیص دهید.
- موج XA را بهعنوان حرکت اصلی بازار مشخص کنید.
- اصلاح AB باید بین ۰.382 تا ۰.886 موج XA باشد.
- موج BC باید بین ۰.382 تا ۰.886 موج AB قرار بگیرد.
- نقطه D دقیقاً روی نسبت ۰.786 فیبو XA تشکیل شود.
- ساختار کلی باید با الگوی استاندارد XABCD مطابقت داشته باشد.
- ناحیه PRZ را شناسایی کرده و واکنش اولیه قیمت در این محدوده را بررسی کنید.
- الگو را با پروانه مقایسه کنید تا از اشتباه در تشخیص جلوگیری شود.
نکات مهم شکلگیری
این نکات به شما کمک میکنند نسخه معتبر و حرفهای الگو را از نمونههای اشتباه تفکیک کنید.
● امواج باید تقارن نسبی داشته باشند و بیش از حد کشیده یا کوتاه نباشند.
● موج CD باید قویتر از BC باشد و منطق حرکتی بازار را حفظ کند.
● واکنش اولیه قیمت در PRZ تأیید مهمی برای ورود است.
اشتباهات رایج در تشخیص الگو
قبل از ورود به معامله، این اشتباهات را چک کنید تا الگوی گارتلی را با ساختارهای دیگر مثل پروانه اشتباه نگیرید.
- انتخاب اشتباه نقطه B زمانی که اصلاح کمتر از ۰.382 یا بیشتر از ۰.886 است.
- تحلیل غلط نسبتهای فیبوناچی و اشتباه در رسم ابزار Fibonacci.
- بیتوجهی به تقارن که باعث میشود الگو با ساختارهایی مثل پروانه اشتباه گرفته شود.
با رعایت این موارد، احتمال خطا در تشخیص الگوی گارتلی به حداقل میرسد و کیفیت تصمیمگیری در نقطه ورود، تارگت و حد ضرر بهشکل قابلتوجهی افزایش پیدا میکند.
چگونه با الگوی گارتلی معامله کنیم؟
اگر الگو را درست تشخیص داده باشید، مرحله بعدی یعنی معاملهگری دقیقا همان نقطهای است که الگوی گارتلی میتواند بالاترین بازدهی را برای شما ایجاد کند. موفقیت در معامله با الگوی گارتلی وابسته به سه بخش حیاتی است: نقطه ورود، حد ضرر و اهداف قیمتی. توجه به آنها تفاوت یک معاملهگر حرفهای و یک معاملهگر عجول را مشخص میکند.

نقطه ورود (Entry)
ورود در الگوی گارتلی باید پس از تأیید تشکیل نقطه D انجام شود.
پس از اینکه قیمت به محدوده PRZ رسید و نسبت ۰.786 فیبو موج XA تأیید شد، ورود تنها زمانی منطقی است که کندل تأییدی تشکیل شود. کندل تأیید ممکن است یک کندل بازگشتی، پینبار، انگولف یا الگوی دوکف/دوقله کوچک باشد؛ مهم این است که رفتار قیمت نشان دهد قدرت معاملهگران مخالف جهت CD در حال افزایش است.
نکته مهم این است که ورود باید در نزدیکترین فاصله ممکن به نقطه D باشد؛ ورود دورتر ریسک معامله را افزایش میدهد و نسبت ریسکبهریوارد را تضعیف میکند.
حد ضرر (Stop Loss)
حد ضرر در الگوی گارتلی کاملا مشخص و بدون تردید تعیین میشود.
در یک گارتلی صعودی حد ضرر باید دقیقاً زیر نقطه X و در یک گارتلی نزولی بالای نقطه X قرار بگیرد. این جایگاه بهترین حد ضرر حرفهای است زیرا شکست X یعنی الگوی XABCD بیاعتبار شده است.
برخی معاملهگران با تجربه کمی فاصله اضافی نیز زیر/بالای X قرار میدهند تا از نوسانات تصادفی جلوگیری کنند.
اهداف قیمتی (Take Profit)
در الگوی گارتلی سه سطح استاندارد برای برداشت سود وجود دارد:
● تارگت اول: حرکت قیمت تا نقطه C. این هدف سریع و کمریسک است.
● تارگت دوم: اصلاح قیمت تا نقطه A. این تارگت معمولاً پاداش اصلی ساختار محسوب میشود.
● تارگت سوم: استفاده از تریلینگ استاپ برای شکار حرکتهای بزرگتر بازار. این روش برای تریدرهایی مناسب است که قصد دارند بیشترین سود ممکن را از روند جدید بگیرند.
با رعایت این ساختار، نقطه ورود الگوی گارتلی، تارگتها و حد ضرر در الگوی گارتلی کاملاً شفاف خواهند بود و معاملهگر میتواند بدون تردید وارد پوزیشن شود. این روش یکی از مهمترین دلایلی است که گارتلی را «بهترین الگوی هارمونیک» در بین ساختارهای هارمونیک پیشرفته میدانند.
نکات کلیدی برای افزایش دقت در الگوی گارتلی
الگوی گارتلی یکی از دقیقترین و کاربردیترین ساختارهای الگوی XABCD در هارمونیک پیشرفته است و زمانی بیشترین دقت را دارد که تمام اجزای آن مطابق نسبتهای فیبوناچی کلاسیک تکمیل شوند. بسیاری از معاملهگران تازهکار فقط ظاهر الگو را بررسی میکنند، اما معاملهگران حرفهای میدانند که دقت این ساختار در جزئیاتی نهفته است که در ادامه به آنها میپردازیم.
استفاده از اندیکاتور حجم
اندیکاتور حجم یکی از مهمترین ابزارهای تکمیلی در تشخیص الگوی گارتلی است، زیرا الگو زمانی قدرت واقعی خود را نشان میدهد که نقطه D نهتنها روی نسبت 0.786 موج XA شکل بگیرد، بلکه همزمان کاهش محسوس حجم روی مسیر CD دیده شود. کاهش حجم یعنی فروشندگان در حال ضعیف شدناند و آمادهبودن بازار برای بازگشت در الگوی گارتلی صعودی را تأیید میکند. در گارتلی نزولی نیز افزایش حجم در نزدیکی مقاومتها احتمال برگشت را تقویت میکند و باعث میشود نقطه ورود الگوی گارتلی قابلاعتمادتر باشد.
تایید با RSI یا MACD
اندیکاتورهای مومنتوم مانند RSI و MACD نقش مهمی در فیلترکردن سیگنالهای اشتباه دارند. زمانیکه D کامل میشود، در یک گارتلی صعودی مشاهده واگرایی مثبت RSI یا کراس صعودی MACD احتمال موفقیت معامله با الگوی گارتلی را افزایش میدهد. در گارتلی نزولی نیز واگرایی منفی یکی از دقیقترین تأییدهاست. این ترکیب، بهویژه در بازارهایی مثل بیتکوین و EUR/USD، باعث کاهش خطای ورود زودهنگام میشود.

اهمیت ناحیه PRZ
ناحیه PRZ یا Potential Reversal Zone قلب الگو است. این ناحیه از همپوشانی نسبتهای فیبوناچی مختلف شکل میشود: نسبت 0.786 موج XA، نسبتهای 1.27 یا 1.41 موج BC و در برخی نمونهها سطح بازگشتی 0.618 موج AB. هرچقدر همپوشانی قویتر باشد، الگوی هارمونیک گارتلی معتبرتر است. معاملهگران حرفهای معمولاً بهجای یک نقطه دقیق، یک محدوده قیمتی چندکندلی را بررسی میکنند و ورود را تنها پس از تأیید کندلی انجام میدهند.
عدم ورود قبل از تکمیل نقطه D
یکی از اشتباهات رایج معاملهگران، ورود بر اساس پیشبینی الگو بهجای تکمیل واقعی آن است. الگوی گارتلی تنها زمانی معتبر است که XABCD کاملاً شکل گرفته باشد. ورود قبل از رسیدن به سطح 0.786 نهتنها ریسک را افزایش میدهد، بلکه معاملهگر را از حد ضرر منطقی که معمولاً کمی آنسوی نقطه X قرار میگیرد محروم میکند. بنابراین در آموزش الگوی Gartley همیشه تأکید میشود که ورود قبل از تشکیل D، ساختار را عملاً بیمعنی میکند.
مقایسه گارتلی با دیگر الگوهای هارمونیک
الگوی گارتلی یکی از بنیادینترین ساختارهای الگوهای هارمونیک پیشرفته است و بسیاری از معاملهگران آن را «بهترین الگوی هارمونیک» برای تشخیص نقاط بازگشتی کمریسک میدانند. اما برای درک عمیقتر آن، باید بدانیم چه تفاوتی با الگوهای مشابه مثل باترفلای (پروانه)، Bat و Crab دارد. هرکدام از این الگوها ساختار XABCD را حفظ میکنند، اما تفاوت اصلی در نسبتهای فیبوناچی، عمق اصلاحها و نوع رفتار قیمت در ناحیه بازگشتی (PRZ) است. بررسی این تفاوتها به معاملهگران کمک میکند تا تشخیص دهند در چه شرایطی باید از الگوی گارتلی استفاده کنند و چه زمانی الگوهای دیگر سیگنال دقیقتری ارائه میدهند.
تفاوت گارتلی با الگوی باترفلای (پروانه)
الگوی گارتلی با اصلاح عمیقتر BC و بازگشت CD نسبتا متعادل شناخته میشود؛ جایی که نقطه D روی نسبت کلیدی 78.6٪ موج XA قرار میگیرد. اما در الگوی پروانه، ساختار کاملا متفاوت است و نقطه D فراتر از نقطه X قرار میگیرد. در این الگو، نسبت رایج برای تکمیل CD برابر 127٪ تا 161.8٪ موج XA است. همین موضوع باعث میشود پروانه الگویی «گستردهتر» با PRZ دورتر باشد. به همین دلیل، حد ضرر بزرگتر است اما فرصت حرکات انفجاری بیشتری فراهم میکند. معاملهگرانی که به دنبال ورودهای محافظهکارانهتر هستند گارتلی را ترجیح میدهند، زیرا نسبتهای بازگشتی آن ملایمتر هستند و رفتار قیمت در نقطه D قابل اطمینانتر است.

تفاوت گارتلی با الگوی Bat
الگوی Bat ظاهری شبیه گارتلی داشته، اما تفاوت مهمی در عمق اصلاح نقطه B دارد. در بات، نسبت اصلاح B معمولاً 38.2٪ تا 50٪ موج XA است، در حالی که در الگوی گارتلی این سطح معمولاً 61.8٪ در نظر گرفته میشود. نقطه تکمیل D نیز روی نسبت 88.6٪ موج XA شکل میگیرد که نسبتاً عمیقتر از گارتلی است. نتیجه این تفاوتها این است که ناحیه PRZ در Bat «فشردهتر» و کمریسکتر محسوب میشود، بهخصوص زمانی که بازار در حال تشکیل ساختارهای رنج باشد. اگر معاملهگر به دنبال سیگنالهای دقیقتر در الگوهای اصلاحی کمعمق باشد، الگوی Bat نسبت به گارتلی گزینه بهتری محسوب میشود.

تفاوت گارتلی با الگوی Crab
الگوی Crab یکی از قدرتمندترین ساختارهای هارمونیک است که موج CD بسیار گستردهتری نسبت به گارتلی دارد. نقطه D در این الگو با نسبت معروف 161.8٪ موج XA تکمیل میشود که آن را به الگویی با PRZ بسیار دورتر و پرریسکتر تبدیل میکند. برخلاف گارتلی که ساختاری متعادل و میانبرد دارد، Crab در حرکات بسیار تیز و شدید بازار شکل میگیرد. معاملهگران حرفهای آن را زمانی ترجیح میدهند که به دنبال برگشتهای قوی یا شکار نقاط اشباع حرکتی باشند. تفاوت دیگر اینکه نسبتهای داخلی BC و AB نیز در Crab انعطاف بیشتری دارند، درحالیکه گارتلی ساختار دقیقتری دارد و کوچکترین خطای نسبتها میتواند الگو را بیاعتبار کند.

نتیجهگیری
الگوی گارتلی یکی از دقیقترین و کاربردیترین ساختارهای هارمونیک است که به معاملهگران کمک میکند نقطههای بازگشتی کمریسک را با تکیه بر نسبتهای فیبوناچی شناسایی کنند. اگرچه ظاهر این الگو ساده به نظر میرسد، اما موفقیت در استفاده از آن وابسته به دقت در تشخیص ساختار XABCD، رعایت نسبتهای کلیدی و تأیید رفتار قیمت در ناحیه PRZ است.
گارتلی زمانی بیشترین قدرت را دارد که معاملهگر بدون عجله منتظر تکمیل نقطه D بماند و ورود خود را با ابزارهایی مثل حجم، RSI یا MACD هماهنگ کند.
برای درک بهتر الگوهای هارمونیک و افزایش دایره ابزار تحلیل، مطالعه الگوهای پروانه (Butterfly)، Bat و Crab نیز توصیه میشود؛ زیرا هرکدام ساختار و نسبتهای متفاوتی دارند و در شرایط خاص بازار میتوانند سیگنالهای دقیقتری ارائه دهند.
